راهکارهایی برای ایجاد پیوند با کودکی که به فرزندی گرفته‌اید

راهکارهایی برای ایجاد پیوند با کودکی که به فرزندی گرفته‌اید

پیشینهٔ کودکتان هرچه باشد، فرزندپروری پاسخگو یا واکنش‌گرا، کلید ایجاد رابطه‌ای ایمنی‌بخش و عاشقانه با کودک است. راه‌های ایجاد پیوند عاطفی سالم با کودک، خواه او فرزندخواندهٔ شما باشد و خواه فرزند بیولوژیکی‌تان، یکی هستند. وقتی کودکی خردسال یا بچه‌ای بزرگ‌تر با پیشینه‌ای خاص، برای مثال با تجربهٔ از دست دادن مراقبی دلسوز در بهزیستی وارد خانواده‌مان می‌شود بسیاری از ما نگران می‌شویم. آیا این کودک پیوند عاطفی قوی با من ایجاد می‌کند؟ ایجاد پیوند و دلبستگی یک فرایند است. همان‌طور که تنها یک لحظه‌ احساس عشق و امنیت بین والدین و فرزند ایجاد انس و الفت نمی‌کند، داشتن لحظاتی بغرنج و ناگوار نیز به معنای وجود مشکلی در پیوند و دلبستگی آن دو با هم نیست. گذشته و سرگذشت فرزندتان هرچه که باشد، تقریباً قطعی است که او توانایی ایجاد رابطه‌ای سالم، ایمن و واجد پیوند و الفت قوی با شما را دارد. در این مطلب می‌توانید با راهکارهایی برای ایجاد پیوند با کودکی که به فرزندی گرفته‌اید آشنا شوید.

کودکتان را نازپرورده کنید

کودکتان را بغل کنید، لمس و نوازشش کنید و در آغوشی حمل کنید. آغوشی‌های نرم برای کودکان خردسال مفید هستند و فرزندتان را به بدن شما نزدیک نگه می‌دارند. برای بچه‌های بزرگ‌تر، با گرفتن دستش یا انداختن بازویتان دور بدنش، او را نزدیک به خود نگه دارید. او را در آغوش بگیرید و به رختخواب ببرید یا از ماشین تا خانه بغلش کنید. بازی کول کردن را انجام دهید. بغلش کنید و او را در آغوشتان بجنبانید.

شما نمی‌توانید کودکتان را لوس کنید

هرچه کودکتان اکنون بیشتر احساس امنیت کند، در آینده مستقل‌تر خواهد شد. هرچه بیشتر به او پاسخ دهید، رفتارهای بد کمتری می‌بینید که او فقط برای جلب توجه شما طراحی کرده است. در این صورت تعامل شما باهم غنی‌تر و عمیق‌تر خواهد شد.

ارتباط چشمی برقرار کنید

اگر فرزندتان از برقراری ارتباط چشمی امتناع می‌کند، به تدریج برای رسیدن به آن تلاش کنید اما او را وادار به این کار نکنید و در عین حال رفتارش را نادیده نگیرید. دالی‌موشه بازی کنید؛ صورتتان را پنهان کنید، بعد بگویید: «من تو رو می‌بینم»، سپس با او تماس چشمی برقرار کنید و بعد دوباره صورتتان را پنهان کنید. بازیگوشی و بشاشی احساس تهدید را کاهش می‌دهد و تعاملات شما با کودکتان را سرگرم‌کننده و پرمنفعت می‌سازد.

قابل پیش‌بینی باشید

آمادهٔ حمایت و پشتیبانی از فرزندتان باشید. به گریه‌ها، فریادها و درخواست‌های او پاسخ بدهید. سن فرزندتان در زمان پذیرش به فرزندی هرچه که بود، همیشه ظرف ۱۵ ثانیه از شنیدن صدایش به صورت کلامی یا فیزیکی به او پاسخ دهید. فرزندتان نیاز دارد که حضور و محبت شما را ببیند و حس ند. او باید بداند که اگر به شما نیاز داشته باشد، همیشه خواهید آمد.

همدل و حساس باشید

از خودتان بپرسید: «بچهٔ من الان به چه چیزی فکر می‌کند؟» یا «این موضوع از دید کودکم چطور به نظر خواهد آمد؟» فکر نکنید که فرزندتان حوادث را همانند شما تجربه می‌کند یا باید همان‌طور که شما فکر می‌کنید تجربه ‌کند. آهسته پیش بروید و گوش به زنگ سرنخ‌های رفتاری فرزندتان باشید تا کامل او را بشناسید.

از لحاظ احساسی باز و در دسترس باشید

مانعی بین خود و کودک ایجاد نکنید و عواطف خود را بیان کنید؛ فرزندتان باید شما را در حال نمایش احساسات مختلف ببیند. هنگامی که او را می‌بینید خوشحالی خود را نشان دهید و وقتی با او صحبت می‌کنید لبخند بزنید و وقتی غمگین هستید دربارهٔ ناراحتی و اندوهتان با او صحبت کنید. کودکتان نیاز دارد که شروع به درک احساسات و عواطف خود کند و آنها را بیان کند. اگر او کلمات لازم برای شرح و توصیف احساساتش را داشته باشد، نیازی ندارد که آنها را با بدرفتاری نشان دهد یا در دلش نگه دارد.

رفتارهای بد فرزندتان را به خود نگیرید

بسیاری از والدین وقتی فرزندشان آنها را پس می‌زند، از آنها فرار می‌کند یا از بغل کردنشان امتناع می‌کند، احساس آزردگی خود را بیان می‌کنند. در حینی که کودکان یاد می‌گیرند احساسات و نظراتشان را با کلمات بیان کنند، والدین ممکن است چیزهایی مثل «تو بدی» یا «دوستت ندارم» یا چیزی که بیش از همه از آن می‌ترسند یعنی «تو مامان واقعی من نیستی» را بشنوند. اینها به معنای پس زدن شما نیستند، بلکه بیان احساس ترس، خشم، کلافگی، وحشت و دیگر احساسات ناراحت‌کننده هستند، چون توانایی کودک برای ابراز احساسات هنوز به طور کامل رشد نیافته است.

حرفتان را با عمل همراه کنید

وقتی بعد از ساعت چرت کودکتان وارد اتاقش می‌شوید، شروع به صحبت کنید. مثلاً بگویید: «صبح بخیر، خوب خوابیدی؟ من می‌خواهم الان بلندت کنم و بعد صبحونه بریم بیرون قدم بزنیم. نظرت چیه؟ وقتی خواب بودی دلم برات تنگ شده بود. تو بهترین دختر دنیایی!» فرزندتان نیاز دارد که کارهای مهرآمیز و تیمارگرانه را با شما و صدای شما ارتباط دهد.

با او امیدوارانه تعامل کنید

طوری با فرزندتان رفتار کنید که انگار او به گونه‌ای که می‌خواستید یا انتظار داشتید به شما واکنش نشان داده است. اگر وقتی می‌خواهید فرزندتان را در آغوش بگیرید رویش را برمی‌گرداند، وانمود کنید که او مستقیماً به شما نگاه کرده، دست‌هایش را به سوی شما بلند کرده و لبخند زده است. وقتی وارد اتاق می‌شوید مستقیماً به فرزندتان نگاه کنید، دست‌های خود را به سوی او باز کنید، لبخند بزنید و جملاتی مهرآمیز و خوشایند مثل این بگویید: «پس تو اینجایی! من منتظرت بودم. نگاه کن، بغل من آمادهٔ بغل کردن توئه.»

فرزندمحور شوید و خواست فرزندتان را دنبال کنید

تحت شرایط طبیعی، کودکان کم‌کم به این نتیجه می‌رسند که آنها مرکز جهان هستند. این بخشی مورد انتظار از فرایند رشد کودک است و بخشی مهم هم هست. تجربهٔ دوره‌ای در زندگی که احساس کنید همه چیز حول وجود شما می‌چرخد، کمک می‌کند تا هویت خود یعنی اینکه چه کسی هستید و ارزشی را که برای خود قائلید تعریف کنید. این دوره به ایجاد نیرویی درونی در کودک کمک می‌کند. والدینی که در این مرحله از رشد کودک حمایتگر و پشتیبان هستند اغلب می‌بینند که فرزندانشان مستقل‌تر و خوداتکاتر می‌شوند. اجازه دهید فرزندتان مسئول و تصمیم‌گیرنده باشد، از او تقلید کنید و بگذارید کودکتان تظاهر کند که او مادر است و شما فرزندش هستید.

انتظار ناله کردن، چسبیدن به شما و جنجال به پا کردن را داشته باشید

در این مواقع او را ترک نکنید، بلکه بمانید و تا آحرش را ببینید. هدف کودک این است که شما را نزدیک به خود نگه دارد. وقتی فرزندتان یاد می‌گیرد که احساسات و خواسته‌های خود را بهتر بیان کند، این رفتارهایش کمتر خواهد شد. با رویکرد مثبتی به آنها واکنش نشان دهید. رفتارهای کودکتان را با کلمات شرح دهید: «به نظر می‌رسه که می‌خواهی الان پیش پدرت باشی»، یا «آیا می‌خواهی این‌طوری به من بگی که می‌خواهی من پیش تو بمونم؟». کنار کشیدن شما معمولاً این رفتارها را تشدید می‌کند.

با این حال، بد نیست که محدودیت‌های ملایمی نیز ایجاد کنید. به عنوان مثال بگویید: «به نظر می‌رسه که شما می‌خوای من الان کنار تو بنشینم؛ می‌تونی این رو با صدای یه دختر بزرگ و عاقل به من بگی؟»، یا «من خیلی دوست دارم که تو روی دامنم بنشینی، اما باید کمی فضا به من بدی تا بتونم تو رو بهتر ببینم.» کنار کودکی که الم‌شنگه به پا کرده باقی بمانید و بگویید که همه چیز درست خواهد شد و اشکالی ندارد که عصبانی باشد. این به معنای آن نیست که شما تسلیم شلوغ‌ کردن‌هایش می‌شوید و می‌گذارید به هدفش برسد، جز زمانی که هدفش نزدیک بودن به شماست.

گاهی اوقات هم هست که مجبورید او را ترک کنید. برای مثال، وقتی او را در مهدکودک می‌گذارید. فرزندتان کم‌کم این شرایط را درک خواهد کرد. همچنین مراقب کودکی که هرگز الم‌شنگه و قشقرق به پا نمی‌کند باشید، زیرا او ممکن است نداند که چگونه نیازهای خود را بیان کند و شاید در یادگیری نحوهٔ بیان احساسات ناراحت‌کننده‌اش به کمک نیاز داشته باشد.

مراسمات و برنامه‌های همیشگی ایجاد کنید

اگر فرزندتان بداند چه چیزی در انتظارش است، اضطراب کمتری را تجربه خواهد کرد. برنامه‌های روتینی که در فعالیت‌های انتقالی، مانند رفتن به رختخواب یا رفتن به مهدکودک گنجانده شوند، اطمینان خاطر کودک را افزایش می‌دهند. فعالیت‌های قابل پیش‌بینی همچنین کمک می‌کنند کودک چارچوبی برای بیان عواطف و احساساتش داشته باشد.

فرزندتان ممکن است هنگام رفتن شما گریه کند، اما گریه باید به خاطر ناراحتی طبیعی ناشی از جدایی موقتی باشد، نه به دلیل یک انتقال و تغییر نابه‌سامان. به مرور زمان و با رشد کودک، مراسم و برنامه‌های روتین تغییر می‌کنند. خواندن یک کتاب قصهٔ تکراری در یک سالگی کودک می‌تواند یک برنامهٔ شبانهٔ قبل از خواب باشد، اما وقتی او دو ساله می‌شود، ممکن است خودش بتواند دو یا سه کتاب را انتخاب کند که شما برایش بخوانید و وقتی او هشت یا ۹ ساله است، شاید قبل از خواب خودش کتاب را بخواند.

با دوستانتان به اشتراک بگذارید

مقاله مرتبط