پس آدم‌های خوب کجا هستند؟

پس آدم‌های خوب کجا هستند؟

صحبت‌های شیرین و سنجیدهٔ یک مادر منجر به جمع‌آوری چنین مطلب زیبایی شد که بهتر دیدیم آن را با شما شریک شویم، شاید اینها بخشی از حرف‌های شما هم باشد. در این مطلب با دنیای آدم خوب‌ها و آدم بدهای بچه‌های این مادر و درگیری‌های ذهنی او آشنا شوید.

توضیح و معرفی مادر

من به عنوان مادر دو پسر، چیزهای زیادی در مورد آدم‌ خوب‌ها و آدم بدها می‌شنوم. پسرهای من که خود را جزو «آدم خوبا» معرفی می‌کنند، نیاز عمیقی به محافظت کردن از دیگران دارند. آنها مدام داستان‌هایی می‌سازند در مورد این‌که چگونه جهان را نجات خواهند داد و در صورت نیاز برای شکست دادن آدم‌های بد که عاقبتشان تقریباً همیشه نابودی است تا سر حد مرگ مبارزه خواهند کرد.

ابرقهرمانان من

من با شنیدن این همه صحبت‌های تهاجمی مشکل دارم. این صحبت‌ها به طور طبیعی به زبان من نمی‌آید و هرچند هیچ تشویق از ته‌دلی از سوی من برای تعامل با پسرانم وجود ندارد و این بخش من واقعاً چیزی طبیعی و ذاتی است ولی بخشی دیگر زندگی من به عنوان مادر پسرهایی است که می‌خواهند مدافع خوبی‌ها باشند و به راستی اگر آمادهٔ نبرد نباشند چگونه می‌توانند جهان را نجات دهند؟ در هر صورت من آنها را تحسین می‌کنم.

تازگی‌ها داشتیم در مورد موضوع «وسوسه» و چگونگی تعریف آن صحبت می‌کردیم. تشبیهی که من استفاده کردم این بود که وقتی من حواسم نباشد، یکی از آنها دزدکی یک شکلات بخورد و بعد دیدم که یکی از پسرهایم بهت زده شده بود. او حتی نمی‌توانست تصور کند که کسی چنین کاری انجام دهد!

حالا می‌دانم که همیشه این‌طور نیست و مطمئناً مرزهای زیادی وجود دارد که تا سرحد عبور از آنها پیش خواهند رفت. اما سادگی این پسرها و مسئلهٔ خوب‌ها در مقابل بدها این اواخر خیلی ذهنم را درگیر کرده است. برای آنها ساده است؛ آدم‌های بد کارهای بد می‌کنند و آدم‌های خوب کارهای خوب. اما به نظر می‌رسد اغلب اوقات، قرار گرفتن آدم خوب‌ها در مقابل آدم بدها نیست، بلکه قرار گرفتن آدم‌های بد در مقابل آدم‌های بدتر است، یا حتی آدم‌های بدی که هر چند وقت یک بار کاری خوب انجام می‌دهند در مقابل آدم‌های خوبی که چند بار خیلی خرابکاری کرده‌اند.

وقتی موضوع رویدادهای جاری جامعه یا اتفاقات سیاسی و جنگ‌ها مطرح می‌شود، قطعاً همین برداشت را دارم. در این مواقع، گفتن از خوبی‌ها و تشویق کردن پسرهای رویاپردازم به داشتن دنیایی پاک سخت‌تر می‌شود و احساس می‌کنم مسلح کردن آنها به ابزارهایی که شاید بتواند آنها را از ناتوانی شناختن جنبهٔ زشت بشریت یا غافلگیر شدن توسط آن در امان بدارد، ضرورت بیشتری پیدا می‌کند و من نمی‌خواهم و نمی‌توانم حالا و این‌قدر زود این کار را بکنم و دنیای ساده و پاک و بی‌آلایش آنها را خراب کنم. راستش هیچ‌وقت آدم‌هایی را که می‌گفتند نمی‌خواهند بچه‌دار شوند، چون نمی‌خواهند بچه‌ای به دنیای امروز بیاورند، درک نمی‌کردم و با این وجود که من یک خوشبین ابدی هستم و حتی قبل از بچه‌دار شدن می‌دانستم که این کار ارزشش را دارد، اما حالا کم‌کم ترس آنها را درک می‌کنم.

در حال حاضر، چیزهای وحشتناک زیادی وجود دارد که می‌تواند برای هر کسی واقعاً فراتر از حد توان باشد ولی وقتی موضوع تربیت کودکان و فرزندپروری را هم به این وضعیت اضافه کنید و مسکن‌های سردردتان را دربیاورید.

مطالب آموزش ارزش‌های زندگی به کودک را ببینید.

اعتقاد من و خواسته‌های من از فرزندانم

من هنوز معتقدم که عشق بیشتر از هر چیزی مهم است و ما می‌توانیم خودمان «آن تغییر باشیم» تا عشق واقعی را به دیگران یادآوری کنیم. اما اگر بگویم از دنیایی که فرزندانم در آن بزرگ می‌شوند ناراحت نیستم، دروغ می‌گویم.

ترس و خشم زیادی در دنیای ما وجود دارد که تقریباً به صورت فیزیکی حس می‌شود. ما جامعه‌ای هستیم که همیشه روی لبهٔ صندلی‌هایمان و آمادهٔ حمله به هر کسی هستیم که جرأت مخالفت با سبک زندگی ما را داشته باشد. واقعاً به نظر می‌رسد که خبری از آدم خوب‌ها نیست.

این واقعیت، لذت تربیت این پسرهای شیرین و شجاع را کم می‌کند. من می‌دانم که قلب ما با آدم خوب‌هاست و همیشه می‌توانیم به ایمان خود پناه ببریم. اما این را هم می‌دانم که ما باید اینجا، در این دنیا زندگی کنیم و باید راهی برای دیدن زیبایی‌های آن پیدا کنیم. مجبوریم این کار را بکنیم. حالا من از بچه‌هایم چه می‌خواهم:

  • بیش از هر چیز، من می‌خواهم پسرانم گوش‌های  داشته باشند. از آنها می‌خواهم که حقیقت را با صدای بلند و واضح بشنوند و با جسارت دنبال کنند.
  • از آنها می‌خواهم وقتی خوب بودن شبیه داستانی از گذشته‌های دور به نظر می‌رسد، به دفاع از خوبی‌ها ادامه دهند.
  • از آنها می‌خواهم که با تمام وجود عشق بورزند و به دیگران بیاموزند که همین کار را انجام دهند.
  • از آنها می‌خواهم وقتی هیچ‌کدام از این کارها را انجام نمی‌دهند و راه را اشتباه می‌روند، وجود خداوند یا نیروی پاک هستی را احساس کنند.

واقعاً یک پدر یا مادر، در دنیایی ساخته‌شده از آدم‌های بد و بدتر به چه چیز دیگری می‌تواند امیدوار باشد؟

با دوستانتان به اشتراک بگذارید

مقاله مرتبط