ترفندی جادویی که من برای جلب توجه کودکم به کار بردم

ترفندی جادویی که من برای جلب توجه کودکم به کار بردم

چهار سالگی سنی جادویی است و با تجربیات جدید در پیش‌دبستانی، عبور کردن از مرزها و محدودیت‌ها، بیان عقاید و دیوانه کردن والدین همراه است! این نظر یکی از مادرهایی است که در این مطلب پای صحبت‌های او نشسته‌ایم.

توضیح و معرفی مادر

 فرزند وسطی من چند وقتی است که چهار ساله شده. او می‌تواند گفت‌وگوهای کاملی را با ما در مورد خیلی چیزها انجام دهد و حتی می‌تواند بخواند ولی با این حال، درخواست‌های ساده‌ای مثل «می‌شه لطفاً قبل از این‌که بریم بیرون بری دستشویی کنی؟» را با شیون و ماتم نمایشی پرسروصدایی اجرا می‌کرد. 

مدتی بود من هر بار مدام تلاش می‌کردم با منطق و درایت با او کنار بیایم و بگویم: «می‌دونی چرا تو باید حداقل تلاش کنی که بری دستشویی کنی؟ چون ما قراره که حداقل دو ساعت توی ماشین باشیم دخترم». اما او فقط سرسختی بیشتری نشان می‌داد و فریاد می‌زد: «نع!»

بعد از مدتی به تهدید کردن متوسل شدم: «اگه قبل از بیرون رفتن دستشویی نری، پس هیچ تنقلاتی نمی‌گیری». او هم در پاسخ به این تهدید بلافاصله زیر گریه می‌زد: «نععع، من پفک می‌خوام!» و هق‌هق گریه‌های تسلی ناپذیر همراه با آبریزش بینی به دنبالش شروع می‌شد.

مرحله‌ٔ آخر هم هدایت او به دستشویی، روشن کردن چراغ و گذاشتن او روی لگن بود، یعنی جایی که، قطعاً یک مثانه‌ٔ تقریباً پر در حال ترکیدن را خالی می‌کرد.

همچنین هر وقت از او می‌خواستم که کفش‌هایش را بپوشد همان نمایش حماسی را اجرا می‌کرد یا اگر می‌خواستم مسواک بزند یا دست‌هایش را پس از دستشویی رفتن بشوید و این از نظر ذهنی و عاطفی برای من تحلیل‌برنده بود.

یک راه‌حل مادرانه

سؤال کلی من از کائنات این است که چرا یک کودک چهار ساله این‌قدر به امتناع از انجام کارهای پیش‌پاافتاده علاقه دارد و چرا فقط با درخواست کردن به ۱۰ میلیون روش مختلف و با چرب‌زبانی راضی می‌شود؟ راستش من که هیچ جوابی به ذهنم نرسید! 

اما جدیداً آن چیزی که من فهمیده‌ام یک راه تقریباً خطاناپذیر برای دور زدن این امتناع است. شاید به این دلیل که دخترم مثل مادرش فوق‌العاده رقابتی است یا شاید من یک نابغه‌ٔ فرزندپروری هستم که با این یکی بیشتر موافقم. به هر حال سلاح مخفی من چیزی شبیه این است:

  • «ما احتمالاً باید سعی کنیم قبل از رفتن به سفر طولانیمون با ماشین جیش کنیم. من تا دستشویی باهات مسابقه می‌دم.»
  • یا «بذار ببینم کی می‌تونه کفشش رو زودتر بپوشه! همه سر جای خود، آماده، حرکت!»
  • یا «شرط می‌بندم که می‌تونم قبل از تو مسواک زدن دندونام رو تموم کنم.»

جداً می‌گویم. هر قدر دوست دارید بخندید. اما این روش مثل سحر و جادو عمل می‌کند. وقتی من کاری کسل‌کننده اما ضروری را به این شکل مطرح می‌کنم، بچه‌ٔ چهار ساله‌ام مشتاق اطاعت کردن می‌شود و در تمام مدت به مسخرگی آن می‌خندد و در این حال کلاً فراموش می‌کند که در وهله‌ٔ اول از انجام دادن این جور کارها متنفر است.

مسلم است که این می‌تواند از خوش‌شانسی باشد یا شاید بچه‌ٔ من راحت حواسش پرت می‌شود، ولی من شما را به چالش می‌طلبم که آن را با کودک چهار یا پنج سالهٔ خودتان امتحان کنید، چون واقعاً زندگی شما را تغییر می‌دهد. 

با دوستانتان به اشتراک بگذارید

مقاله مرتبط